جایی در میان خوک ها... .

چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به چیزهای زیبا عشق بورزم .

جایی در میان خوک ها... .

چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به چیزهای زیبا عشق بورزم .

شاعری بدون وزن عروضی

                                                                                       

حرف ابتدایی رو تو این وبلاگ با یه شعر از "شاملو" شروع می کنم که چندی پیش هم سالگردش بود کسی که خیلی ها معتقدند او فصل جدید یا سبک جدیدی رو در شعر نو فارسی ابداع کرد  . "سیاوش" فرزند او نیز چند روز پیش در جراید اعلام کرد آرامگاه پدر در "امام زاده طاهر کرج" برای بار چهارم تخریب شده ئاین کار 5 سالی است در فروردین ماه انجام می شود .

نمی دونم همین بس نبود که اونو در نهایت غربت به خاطر ... در کرج به خاک سپردند و حسرت ما این است که براحتی به مزار او برویم ، حالا هم که دست از آرامگاه او برنمی دارند .

 

"کیارستمی" در جایی از شاملو این طور یاد می کنه : "شاملو در شعر به چنان اعتباری رسید که صحبت یا انتقاد کسی نه به اون اضافه می کنه و نه چیزی از اون کم می کنه . پس به جای هر گونه اظهار نظر در رابطه با شاملوی شاعر به قطه شعری از او اکتفا می کنم ."

منم از این شعرشاملو خیلی خوشم میاد شاملو این شعر رو هنگام دریافت جایزه ی ادبی فروغ روی سن خوند .

متن سخنرانی هم در زیر شعر گذاشتم .

 

هرگز از مرگ نهراسیده ام

اگرچه دستانش از ابتدال شکننده تر بود

هراس من

باری

همه از مردن در سرزمینی است

که مزد گورکن

از آزادی آدمی

افزوون تر باشد.

جستن

یافتن

و آن گاه

            به اختیار

                        برگزیدن

و از خویشتن خویش

باروئی پی افکندن

اگر مرگ را از این همه ارزش افزون تر باشد

حاشا  حاشا

که هرگز ار مرگ

هراسیده باشم!

 

اگر این جایزه برای خاطر آن به من داده شده است که با من تعارف کرده باشند، مسئله مسئله دیگری است. من هم تعارفات و احترامات خود را متقابلا" به هیئت داوران جایزه فروغ فرخزاد که مرا شایسته دریافت آن شناخته اند تقدیم می کنم و تمام.

اما اگر انگیزه ی این لطف، حرف ها و سخن هایی بوده است که در شعر و نوشته من مطرح می شود، پس اهدای این جایزه به من به مثابه تایید نقطه نظر های من است و جای آن است که به عنوان تشکر از داوران و بانی این جایزه در این فرصت به نقطه نظر های خود نگاهی بکنم. چرا که اهداء این جایزه در سال گذشته به زنده یاد آل احمد و امسال به من، این اجازه ی ضمنی را می دهد که نقطه نظر های مشترک آل احمد بزرگوار و من بی مقدار به مثابه خط مشی این جایزه و هیدت داوران آن مورد عنایت قرار گیرد. در این دنیای واویلایی که از هر سوی کره خاک فریاد و فغان و ناله درد به آسمان بلند است، اما در برابر آثار هنری هر چه بی هدف تر و بی معنی تر باشد قیمت های افسانه ای تری پرداخت می شود، در زمانی که می بینیم میلیون ها تومان صرف آن می شود که آثار منحط و توهین آمیزی همچون تئاتر بی ریشه و فاقد اصالت  محتوای فلان شارلاتان غربی به عنوان یک نمونه ی هنر اصیل به مردم ارائه شود، اهدای صمیمانه جایزه ای به یک شاعر ناچیز تنها به دلیل آن که برای هنر به رسالتی انسانی معتقد است، امری است که در برابر آن سر تعظیم فرود می آورم و دریافت چنین جایزه ای را اسباب افتخار و سربلندی خود می شناسم.

                                 


سلام من اومدم ...

 

سلام می کنم به کسایی که این زحمت به خودشون دادن و اومدن به وبلاگم .

زیاد عادت ندارم که مقدمه بنویسم فقط چند خطی کوتاه می نویسم .

خب از این جا شروع می کنم که بالاخره بعد از 2,3 ماه تونستم وبلاگم رو به راه کنم ، دلیل این تاخیر هم این بود که توی دی و بهمن در گیر جشنواره رفتن و اسفند هم ثبت نام دانشگاه بودم .

من تو این وبلاگ مطالبم متمرکز فقط درباره ی سینما ، موسیقی و تئاتر ونسبت به موقعیت های مختلف در باره ی چیزای دیگه هم مطلب می نویسم .

از خدای مهربون هم که همیشه بهم لطف داشته می خوام که کمک کنه وامیدوارم که شما هم خوشتون بیاد.

جمله تکراری آخر این که نظراتتون یادتون نره چون فقط اوناست که به من میگه وبلاگم خوبه یا نه پس منتظر حرفاتون هستم .