جایی در میان خوک ها... .

چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به چیزهای زیبا عشق بورزم .

جایی در میان خوک ها... .

چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به چیزهای زیبا عشق بورزم .

واترز برای همیشه... یا این شب ها را دوباره با کاپوت صبح می کنم..

 

زنده باد استاد...

 

پیش بهروز بودم، خسته ... لایو آرژانتین راجر واترز رو برام گذاشت... .

حوالی مارچ 2007 فِکر کنم توی بوینس آیرس، واترز عزیز روی Stage رفته بود.

مثه همیشه پر انرژی و سرِحال بود ... اون هنوز ایستاده و این خوشحال کننده است.

اما  می دونم اعداد سن استاد به 65 رسیده [...]

 

 

شروع خوبی داشت...

یه تصویر از رادیویی قدیمی با یه لیوان شیشه ای ساده مشروب ویه جاسیگاری کنارش... که هر از گاهی دستِ راجر داخل کادر می شه، پُکی به سیگارش می زنه و پِیکی از مشروبِش... رو تصویر هم یه تِم ناب هست...

موج رادیو زیر دست های واترز می چرخه... صدای مردم و بعد تصویر دیزالو به Stage وبله، استاد وارد می شه...

مثه همیشه "Snowy White" همراه راجر و باقی قضایا...

 

...

 

بیروت یکی از زیباترین مکان های روی زمین هست، فقط و فقط هم به خاطرِ تعریف های مادرم اون هم از بابتِ زندگی اش، زادگاهش و ...

بیروت یه عروسه... یه عروس که شاید تو میدونِ جنگ گیر افتاده...

واترز یکی از ترانه های نسبتاً جدیدش "Leaving Beirut" [وداع با بیروت] رو اواسط کنسرت اجرا کرد، قبل از اینکه شروع به خوندن کنه، داستان واقعی ای که تو جوونی براش اتفاق افتاده بود رو تعریف می کنه؛

 

وقتی 17 سال ام بود همراه دوستم با یه ماشین از لندن به سمت خاورمیانه مسافرت کردیم...

حین سفر، ماشینمون تو لبنان خراب شد، دوستم به سفر ادامه داد و من خواستم به خونه برگردم...

تو اون حال و روز یادمه یه عرب من رو به خونه اش بُرد، با اینکه فقیر بود اما از من پذیرایی کرد...

...

مضمون ترانه واترز تقریباً اینه:

 

ما انگلیسی ها تو گیر و دادِ جنگ جهانی دوم به فرانسه خیلی کمک کردیم...

اونها با ما خوب هستن و این یه چیزِ طبیعیه...

امٌا ما، ما برای این عرب ها چه کار کرده ایم؟

جز اینکه بُمب براشون حواله کردیم؟!

...

 

واترز به اعراب ارادت خاصی داره اما درعوض ایرانی هارو... سال 2002 توی کنسرتِ دبی، که "ابراهیم نبوی" هم اونجا بود، حاضرین اغلب ایرانی بودن... ایرانی ها حتی یه پلاکارد هم درست کرده بودن، و روش نوشته بودن:

Dear Roger! Iran Loves U!...

یا حتی همین کنسرتِ آخری اش تو مدیا سیتی دُبی، واترز ایرانی های حاضر رو ندیده گرفت و عوضش عرب ها رو...

البته حضور ایرانی هاکه عمده اونها از بازیگران‌ِِ ما [حوصله تعریف ندارم] هم بودن، تو این لایو آخریه یه چیزی تو مایه های تشییع جنازه "خسرو شکیبایی" بوده [راستی یادداشت ام راجع به مرگِ خسرو رو از اینجا بخونید...]

 

اما این ها زیاد مهم نیست ... گفتم... شاید همه اینها به بهانه پا به سن گذاشتنِ واترزِ، خودش یا هر چیزِ دیگهِ...

 

بعدالتحریر: با علی می ریم شب گردی و این یعنی عشق ...

بعدالتحریر: امروز تولدِ کیمیایی..، استاد ۶۸ ساله شد...

بعدالتحریر: به ترتیب این ها بخشی از بهترین چیزایی هستن که دیوانه وار دوستـِ... اشاره بهشون شاید به خاطر خوندنِ دوباره کتاب یا دیدنِ فیلم "بروکس" یا اینکه اغلب تو این یه ماه بعضی شب ها تا صبح، به قضیه "خانواده کلاترها"فک می کنم...

یا "چارلز منسون"  [این برای بار سوم تو زندگیمه که شبها تو فاصله یه ماه می رم تو نخ چارلی ] ... پی نوشت رو ببین هه..

به قول علی بیمارم...

 

 

-خانواده کلاترها که بتاریخ 14 نوامبر 1959 در ایالت کانزاس، به خونسردی توسط "پری اسمیت" به قتل رسیدند...

 

خانواده بی آزار کلاترها...

...

 

 -پری اسمیت [بالا] و ریچارد هیکاک [پایین] دو قاتل خانواده کلاترها...

 

...

 

 -ترومن کاپوت نویسنده کتاب "به خونسردی" که به همراه "هارپرلی" روی این پرونده قتل تحقیق کردند...

ترومن کاپوت

  

 

 

 

نوشتن ازشون مفصل باشه برای بعد...

نظرات 7 + ارسال نظر
امید غییائی دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 23:46

ایول اول شدم.......
آقا دلمون تنگ شده برات.
در ضمن عجب شاهکاری بود این Capote.لذت وافری بردیم از دیدنش...........

ارتش سایه ها سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 15:20 http://www.alinavaser.blogfa.com

جدن ایولا... پستات داره روز به روز کوتاهتر و حرفه ای تر میشه....
و اون دوپارگی رو از دست داده.... تا آخر میکشونتت...
با عماد که حرف می زدیم آرزو می کردیم کاش یک قاتل زنجیره ای می شدیم....
چارلز منسون و هستم رفیق....

عماد شوشتری شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 17:31 http://nobodyiran.blogfa.com

دورود آمیگو...اینجا ایران نیست...جهنم 65 درجه اهواز و اصلاح طلبان ایرانی...به روز شدم...یعنی عاشق همتونم...قاتلین زنجیره ای را می گویم...پس یا می بینمتون...یا می کشمتون...یا حق

ارتش سایه ها یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 14:09 http://www.alinavaser.blogfa.com

ایمان جون خیلی مخلصیم....
یه کم به سایت منسون نیگا کردم و یه دو تا عکس از در کمال خونسردی... نتیجش شد یه پست وحشتناک روانی که از خودمون نوشتم رفیق....

ارتش سایه ها چهارشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 16:33 http://www.alinavaser.blogfa.com

1: شمارش معکوس آغاز شده...
این 25 روز آخر رو می خوام هر روز بنویسم....
امروز : جنگ آغاز شده است رفیق....
مثل دو تا ارتش که روبروی هم ، مثل قدیما ،
صف آرایی کردن و می خوان جنگ تن به تن بکنن...
هرکی منتظره ببینه کی کیو نابود می کنه...
و یهو به سمت هم بتازن و دخل همو بیارن...
2: نوبت ما هم می رسه... می رسه؟
3:هر روز ارتش سایه ها تا 1 ماه آپ می شود و بعد
به قول یارو شله تو مظنونین همیشگی...: " پوفففففففففف "
4: خیلی مخلصیم

علی یکشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 23:16 http://divx-guy.blogfa.com

سلام وبلاگتون خیلی قشنگه

به ما هم سری بزنید و در صورت تمایل به تبادل لینک به من خبر بدهید
------------
6 فیلم در یک DVD فقط 800 تومان

6 فیلم DivX منتخب شما در یک DVD فقط و فقط 800 تومان

چرا DivX بر DVD برتری دارد؟

- کیفیت تقریبا به DVD شبیه است (از 75 تا 95 درصد)

- از نظر اقتصادی با صرفه تر است

اگر شما بخواهید با مبلغ 10000 تومان 10 عدد DVD فیلم بخرید
با همین مقدار یعنی 10000 تومان می توانید 80 فیلم DivX از ما بخرید

http://ali-divx.persianblog.ir
http://divx-guy.blogfa.com


فروش فیلم فقط 100 تومان

عماد شوشتری دوشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:35 http://nobodyiran.blogfa.com

دورود ایمان...یه عکس کنار پل سفید یا چاقورو غلاف بکن...به روزم آمیگو و مشتاق...یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد