جایی در میان خوک ها... .

چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به چیزهای زیبا عشق بورزم .

جایی در میان خوک ها... .

چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به چیزهای زیبا عشق بورزم .

دلیلی دیگر بر توانایی آدم ها زمانی که به چیزی ایمان می یابند...

احمد آقالو هم مرد. 

ظهر بود، می خواستم سوار اتوبوس بشم برم جایی... کنار ایستگاه وایساده بودم، همه چیز آروم بود یه دفعه صدای آژیر تند یه آمبولانس اومد، بعد خودش از جلوم رد شد، واسه یه لحظه تونستم صورت پر اضطراب همراه مریض رو کنار راننده ببینم...سرجمع میخکوبم کرد.

***

آخر شب بود داشتم از دانشگاه می اومدم خونه، خسته از کارِ شرکت و بعدش هم سر و کله زدن با یسری استاد واسه غیبت و از این جور چیزا...

بی خیال همه چی شدم و نیل یانگ رو رفتم، شاهکاره... یادش بخیر مستند Year of the horse از جارموش، دلم لک زده واسه جارموش... منتظره فیلم جدیدش ام، داره جمع و جورش می کنه.

جارموش یه نقل قول جالب داره از ساخته شدن مستند سال اسب و نیل یانگ؛

- نیل یانگ پیشنهاد ساختن یه فیلم رو بهم داد... صدام زد و گفت:

"ببین ما می خوایم یه تور بریم بیا یسری صحنه بگیر..."

- من یه اشتباه بزرگ کردم و از نیل پرسیدم:

- فکر می کنی چقدر گیرمون می اندازه؟ با لحن همیشگی خودش  گفت:

"جوون، وقتی دارم یه ترانه درست می کنم هرگز به مدت اش فک نمی کنم"

عاشقه نیل ام...

موسیقی متن مرده مرده... فکرش رو بکن که یانگ موسیقی رو با دیدن فیلم درآورده، کاری که موریکونه واسه سرجیو لئونه کبیر می کرد. انصافاً دم بهروز گرم! پنجه طلا... همین الان زنگ زد و حال واحوال و... یه تیکه برام از بهترین ها و به لحاظ موسیقایی مشکل ترین (بخاطر عوض کردن گام) از کارهای سید برت رو لایو رفت، BABY LEMONADE میزونم کرد، یاد مکالمه تلفنی گیلمور ته High Hopes افتادم ... و بازم من و بهروز و افسوس خوردن واسه مرگ ریچارد دوست داشتنی و اینکه نمایش دیگه باهم تکرار نمی شه... 

 

... آره یه بداهه نوازی معرکه از نیل، جایی می خوندم که یانگ سه بار فیلم رو تو فاصله زمانی دو روز می بینه و موسیقی رو می سازه، یه تم تکرار شونده با گیتار برقی و البته به تناسب جاهایی گیتار آگوستیک و پیانو... 

دو تا از بهترین هام... 

جارموش خودش هم موزیک رو به شدت پایه اس... رفاقت اش با تام ، RZA ...

قهوه و سیگار اپیزود جایی در کالیفرنیا شاهکاره، تامی و ایگی پوپ نشستن دارن راجع به سیگار و ترک کردن اش و این حرفا بحث می کنند و یکم دیگه بی خیال اش می شن...

الان هوس کردم بشینم دوباره مقهور قانون رو ببینم، با نماهای سیاه و سفید معرکه ای که روبی مولر گرفته...

***

بالاخره فیلم مکس پین هم اومد، فیلمی که ایده شروع اش و ساختن اش با یکی از معرکه ترین بازی های کامپیوتری که همیشه هستم اش شروع شد.

نوشتن از خود بازی بمونه واسه بعد...

عاشق اش ام...

***

با علی رفتیم غار رودافشان جاده دماوند،45 کیلومتری فیروزکوه...

به جای معرکه و کلی حال [...]

غار رودافشان...

***

هیچی مثه صدای بلکی یا جان شافر آرومم نمی کنه...

نمایشگاه مطبوعات هم که ازش حرفی نزنم بهتره... با محمد اونجا بودم، چرا دوتا چیزش خیلی خوب بود یکی غرفه غداهای خونگی اش، کشک بادمجون و عدسی اش معرکه بود، یکی ام دیدن رضا یزدانی که پایه اش ام.

یه هفته شلوغ دیگه ...

دعوا، کار، درس، رفاقت و سختی و پول در آوردن و خیلی چیزا...

بابک رفت پاریس برای معاجله چشاش، نرگس هم برای تئاترش رفت بلگراد...

امیدوارم هر دوتاشون یه نتیجه ای بگیرن...

سرما هم کم کم داره میاد و این یعنی زندگی...

6،7 ساعت دیگه دوباره تو شرکت روی صندلی ام نشستم و به این فکر می کنم که ....

 

6،7 ساعت بعد – داخلی شرکت

 

پنج شنبه چهارم ژوئیه 1985، قرار بود که واپسین نمای ایثار فیلمبرداری شود. باید خانه ی چوبی، مکان اصلی حوادث فیلم که یک ماه ساختن آن به طول انجامیده بود، می سوخت. لارس اولوف لوتهوال از اعضای گروه در خاطرات خود از فیلمبرداری ایثار می نویسد که "شب پیش، تمام خانه را برای آتش سوزی آماده کرده بودیم... همه چیز تا آخرین جزئیات برنامه ریزی شده بود. ابرها در آسمان بودند و نور عالی بود. مسیر باد جنوب شرقی بود و خطر حرکت دود به سوی دوربین وجود نداشت..." دو دوربین متحرک نقش زیادی نداشتند، دوربین اصلی در اختیار نیکویست بود و در موقعیت ثابتی قرار داشت " دوربینی معرکه بود، که به گونه ای استثنایی، پس از اشکالی مختصر که در آغاز کار ایجاد کرده بود، در کارخانه با دقت زیاد تعمیر شده بود." کار آغاز شد. به دستور تارکوفسکی خانه را آتش زدند، هنرپیشه ها به حرکت افتادند. کار چند دقیقه ای پیش رفت که ناگهان دوربین نیکویست از کار افتاد، خانه سوخت و فیلم در نیامد. نیکویست بعدها گفت: "فاجعه بود، دیدم که تارکوفسکی گریه می کند." تارکوفسکی نوشت:"چهار ماه کار دشوار و پر خرج ما انگار بی فایده بود، اما پس از چند روز از تخته و الوار خانه دیگری، همانند خانه ی نخست ساخته شد و این به معجزه ای شباهت داشت. دلیلی دیگر بر توانایی آدم ها زمانی که به چیزی ایمان می یابند. اما تنش بیان ناشدنی که بر همه ما حاکم بود زمانی از میان رفت که توانستیم، با دوربین دیگری صحنه آتش سوزی را خوانا با فیلمنامه، فیلمبرداری کنیم. رها از تنش به آغوش یکدیگر جستیم. در این لحظه دانستم که همبستگی درونی گروه ما تا چه حد نیرومند بود..."

....به این فکر می کنم که اگه همین یه دلیل هم برای ادامه دادن وجود داشت ، باید ادامه داد...

بعد التحریر: پارسال همین موقع ها شاید یه ماه دیرتر No Country For Old…  از کوئن  ها رو دیدم، هفته پیش هم Burn, After Reading  مگه میشه پایه این دوتا نبود؟ ایده عالی بود.

وطبعاً موسیقی متن کارتر بروول که عشقمه...

بعد التحریر: جشنواره فیلم کوتاه هم تموم شد ومن بی نصیب موندم، مهم هم نیست خبر خاصی نبود و –موقعیت- ها و -فضا- های بهتری هم برای دیدن منتخب هاشون هست.

بعد التحریر: هرچی زور زدم که از آلبوم جدید کویین بدم بیاد نشد... کما اینکه برای فِردی بزرگ  جایگزینی نیست...

بعد التحریر: روزی که تو خونه صدای نوار رو بلند کرده بودم و نفهمیدم بابام اومده خونه روهیچ وقت یادم نمیره، فک نمی کردم که کسی اومده باشه، یه دفعه دیدم بابام رو کاناپه نشسته و دستش با صدای موزیک ریتم گرفته... اتفاقا سی دی هم مال خودش بود، 5-6 سال پیش خودش گرفته بود، ژان میشل ژار... بیچاره ام کرد...

بعد التحریر: هوس ناتالی ایمبروگلیا کردم، هرچی دنبال سی دی اش می گردم پیداش نمی کنم، یادِ "Torn" بخیر... 6-7 سال پیش  تک و تنها تو خیابون ... کسی هست برسونه؟ 

 

خیلی وقت بود که دیگه برام اهمیتی نداشت... یه همچین روزی جلوی چشام بود، نباید برمی گشتی...  

نظرات 3 + ارسال نظر
یااو سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 13:08 http://WWW.YAOO.IR

به نام خدا
معرفی یک ترفند با ویندوز XP
تبدیل متن به گفتار با استفاده از یک فایل NOTEPAD
احتمالا شما تاکنون با استفاده از SPEECH ویندوز متن خود را به گفتار تبدیل کرده اید.
شما باید دستورات زیر را در NOTEPAD ویندوز بنویسید و آن را با پسوند VBS ذخیره کنید.
Dim msg, sapi
msg=InputBox("Matneh khod ra vared namaeed! www.Tarfandestan.com","Sokhangoo")
Set sapi=CreateObject("sapi.spvoice")
sapi.Speak msg
با دابل کلیک روی آن پنجره ای باز میشود و شما باید متن مورد خود را وارد کنید تا کامپیوتر متن مورد نظر شما را بخواند.
لازم به ذکر است که اینکار طبعأ تنها بر روی حروف انگلیسی امکان پذیر است
لطفا در صورت تمایل سایت ما را با نام
" پایگاه اطلاع رسانی ایرانیان "
در سایت خود درج کنید.
در ضمن برای افزایش بازدید خود نام در خواستی خود را به ما ارسال کنید
تا ما نیز پس از بررسی سایت شما را درج کنیم
WWW.YAOO.IR

سمیه سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:47 http://17daghighe.blogfa.com/

کل این جاده فیروز کوه شاهکاره .. من که هر وقت می رم سمت فیروزکوه فقط به بهانه دیدن اون جاده معرکشه ... بماند که هنوز هیچ غاری رو فتح نکردم ولی از این عکس مشخصه که خیلی جای باحالی بوده!

ارتش سایه ها سه‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 14:11 http://www.alinavaser.blogfa.com

آقا ما خیلی عاشق ناتالی هستیما....
دوسش میداریم......
خیلی هم مخلصیمممممم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد