جایی در میان خوک ها... .

چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به چیزهای زیبا عشق بورزم .

جایی در میان خوک ها... .

چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به چیزهای زیبا عشق بورزم .

من . امیر . شهروند امروز . اون یکی امیر از نوع پوریا ... موزیک و

الان ساعت ۵ ایناست ...

تو شهروند امروز و ... صفحه بندی و اینا ...

عالیه ... امیر پوریا -ی جان هم بود و کلی با هم رفیق شدیم و موزیک گوش کردیم ...

با امیر که ترکوندیم ! ساعت چهار تو خیابون ... کویین و دریم تیتر ... کمل ....

عالی ۴۸ ساعت بیدارم اما نه خسته و نه هیچ چیزه دیگه ... 

هورا بکشید برا دزده !*

دو روز تعطیل پشت سر هم [باورم نمیشه رو اومدم ، دارم همینجوری می نویسم ، میزونم شاید به خاطر موسیقی شاید که نه حتما ... بخشی از دنیای من موسیقیه ...{ A Wolf At The Doorالان دارم این ترک رو از "ریدیو هد"  گوش می دم ، میگن یکی از مجله ها راجبشون نوشته اما من ریدو رو اونجوری که می خوام تعریف می کنم ... پایه بودین فقط Play List  ام رو پست می کردما ....} حال داشتم حتما یه بیوگرافی ازشون می نویسم ]

پنجشنبه ها صبح سر کارم وبعد از ظهرش دانشگاه ،پنجشنبه ها روز سختیه تو بازار ، هرکی اونجا ‍]بازار] کار کرده حرف من رو می فهمه ... یه اتفاق هم افتاد که حوصله ندارم  بنویسم همین که در حد یه مشاجره ... روز بد و اینا ...

روزنامه اعتماد خریدم روزنامه رو که خردیم جا گذاشتم [مخ تعطیلی های من خوراک فیلم شدنه]رو پیشخونه روزنامه فروشی سر کوچمون داشتم با موبایل با بچه ها به تناوب حرف می زدم که جا گذاشتم پنجشنبه ها معمولا سراغ همه رو می گیرم که نگن فلان ...

اعتماد راجع به "اکبر رادی" نوشته بود که مرده ... چرا آخه یکی یکی همه دارن میرن ، یادداشت های خوبی هم گذاشته بود از کیمیایی و بیضایی و بقیه ...

توضیح: اکبر رادی نمایشنامه نویس تئاتر حالا دیگه میشه گفت [بود]. اهل شمال ایران بوده با "بیضایی" و "احمدرضا احمدی" اکیپ بودن  ... این اواخر هم مریض احوال بوده ... نمابشنامه نویس بوده و فقط و فقط همین . اهل سینما وتلویزیون هم نبوده، بیشتر از این دیگه چیزی نمی دونم - روحش شاد - .

شب محمد  زنگ زد و برای فردا قرار گذاشتیم بریم کافه [الان هتل کالیفرنیا... هی ها ... او او ...On dark desert highway …] "آنتراکات" بماند که فردا یعنی امروز[جمعه] محمد زنگ زد گفت نمی آد بعد زنگ زد گفت نه بریم ... خلاصه این هفته آنتراکت برنامه نداشت، "مصفا" تعطیل کرده  بود ، محمد گفت مصفا همکلاسی دامادشون بوده و از اون بچه هایی که تو خودشون بوده و اینا ... Wake up in the middle  

هیچی، آنتراکت هم که برنامه نبود ، سوار ماشین شدیم و رفتیم واسه چرخ زدن و حرف و ... محمد بحث "راجر واترز" عزیز رو کشید وسط و گفت استاد طرفدار آرسنال و اینا ... [رفتم تو فاز پینک و ... یکم از "دیوار" فیلمش مقصودمه ،  آلن پارکر و واترز حرف زدیم  راستی فیلم "زندگی و مرگ دیوید گیل" رو هم هستم ، الان که از پارکر نوشتم اومد تو ذهنم ، [البته به لحاظ مضمونی شبیه این جور موضوع ها هست فیلم ، اسمه اون فیلم "فریتز لانگ" یادم نیست بعد "آخرین قدم های محکوم به مرگ " مال "تیم رابینز" هم هست تو این مایه ها و جای بحث داره  ] و رفتیم پی ناهار  هی اونور و اینور من یه چیزی می گفتم و محمد یه چیز، [محد یکی از بهترین دو ستامه ...] از شایسته بگیر و رفتاری و تا آخر سر رفتیم هانی  خوب خوردیم و حرف زدیم ... از اقتصاد خراب گفتیم ، از سیاست گفتیم از ترور بوتو گفتیم از کروبی و پنجاه هزار تومناش گفتیم از این تورم لعنتی گفتیم و اینکه فقط فشارش رو قشر متوسط و ما هاست ازاین که فقط کار می کنیم و کار بدون اینکه پاسخی بگیریم از اینکه شکله آدما فرق کرده ، هه[می خندم] مدل موها ... از اینکه تو این وضع مملکت واقعا بازاریا از آب کره می گیرن از مصاحبه ی شهروند امروز با مصباح واه خدا به خیر کنه ... از برنامه رادیو جوان  شب یلدا گفتیم ، راستی شماها رادیو اصلا گوش می دین ؟ من که پای ثابت اش ام بعضی وقت ها ، از محسن نامجو گفتیم که چرا اینقدر عوض شد از چپ اومد راست و چرا ... ،  خیلی چیزا گفتیم ... بعد به محمد گفتم که تنها کسی که می تونه کمک خوبی برامون باشه برا اینکه راهنمایی مون کنه بریم کجا ناهار بخوریم و از همه مهمتر چی بخوریم "مهرجویی" ایه می دونید که استاد چه علاقه ی وصف نشدنی ای به غذا داره . من و محمد از قدیم با هم یه کلکل قدیمی داریم ، اون سخت طرفدار مهرجویی و شجریان من سخت طرفدار کیمیایی و ناظری ... حالا داستان زیادی این قضیه که با این همه اختلاف ما دوتا چه جوری  می گذرونیم ...

بعد هم سینما ، "چهار انگشتی " :

چی بگم هرچی بگم ... همونقدر که می تونی "تارانتینو" رو با "سرجیو لئونه" با یه  مقدار کم "اسکورسیزی" مخلوط کن بعد مواد بدست اومده رو از صافی "ناجی هنر" رد کن میشه "چهار انگشتی"  ... [اوه اوه] فک کن سرآشپز هم سعید سهیلی باشه ...

سال پیش که با بچه ها تو جشنواره  رفتیم "سنگ ، کاغذ، قیچی" یه ربع اول که گذشت با بچه ها از سینما زدیم بیرون نه -فرار کردیم !- [حالا پیدا کنید پرتغال فروش را ... پرتغال در این جا به معنای عمق فاجعه ...]

بعد هم که برگشتیم طرف خونه و مثه عادت همیشگی من یه خورده فیلم به محمد می دم [این رمیکس هایی که از ریدیو هد گیر آوردم ... توپه سر حالم میاره]

Twin peaks وزندگی دیگران رو به محمد دادم ...

همیشه از Jazz می ترسیدم ... اینکه آیا پایان موسیقیه برام ؟ ... علامت سوال گذاشتم چون هنوز هم مطمئن نیستم ... . [می خواستم از "آرمسترانگ" و "کیت جرت" گوش کنم که این حرف رو زدم بی خیال شدم و کانتری گوش دادم - Big Rock Candy Mountain(هرکی بگه تو کجا شنیده می شه برندست)- ، کی میگه موسیقیه کانتری مال کارگرا و ...خُلاست؟ بیآد اینجا بسازمش با "جانی کش" و حالام اگه تازه کار باشه "بروس اسپیرینگ استین"]

امیر هم تو مطلب مجله فیلمش راجع به "Death Proof" تارانتینو از من یادی کرد و دمش گرم و تو مایه های رسیدی مثه یه مرحم بود شنبه پیش اول ماه ام رو پر انرژی کرد [اما انصافا مجله فیلم داره سقوط میکنه خصوصا برا ماها که دنبال تحلیل هستیم تا خبر ... "این خیلی مهمه که آدم سبک کاری منحصر به فرد داشته باشه تو زندگی تو رفتارها و اینکه جزئیات خیلی مهمن ..."] ... قضیه ی اس ام اس و اینا و ارجاع امیر تو مطلبش به اس ام اس من ، تو مطلبه هم نشسته عجیب ... دمش گرم ، باحال نوشته تارانتینو باز ها از دست ندین .

اینکه دوست دارم یه مطلب از - فیلم بردار- های  سینما بخونم ، یا اصلا میشه درست هم کرد ها ؟ از "بری سونن فیلد" فیلم بردار چندتا از فیلمای "برادران کوئن" و این فیلم "پنی مارشال" آهان "بزرگ " ، از "نستور آلمندروس" برا فیلمای "کرامر ضد کرامر" و اونکه "داستین هافمن" با "بروس ویلیس"  بازی کرده بود اسمش الان یادم نیست، "مایکل چاپمن" هم به خاطر فیلم برداری فصل آخر "راننده تاکسی" ، فیلم برداری محشر سیاه سفید "رابی مولر"  واسه "زیر قانون" از "جارموش" یا "جک هیلارد" برا صحنه های خمار بعضی فیلمای "دیوید لین" ...  و خیلی های دیگه ... چقد راجع به فیلم و کارگردان ها و بازیگر ها  نوشتن و خوندیم ، پشت صحنه ی یه فیلم خیلی های دیگم هستن ها ، زین پس من می خوام فقط راجع به عوامل بدونم و بنویسم ! ، آهنگسازا ، فیلم بردار ها، فیلم نامه نویس ها ...

فعلا که در حد دفتر خاطرات و اینا بود نوشته هام ،اما اگه دل بدین از همین هام یه چیزایی در می آد .

 

 

 

*عنوان مطلب ترجمه یکی از آهنگ های "ریدیوهد" هست ، در حال هوای وضع و حالمون و ... خدا به خیر کنه !

Any color you like …*

مرور خودم ، روزمرگی ، موسیقی و...

اوه ... امروز بالاخره حال نوشتن پیدا کردم خیلی ایده ها بود که دوست داشتم راجع بشون بنویسم –پریدن- چون خستم ...

اندازه دویست هزارتومن کنسرت خریدم صدو بیست تا بلیط کنسرت داری ، اووووه، هه ... شب اول که اومده بودم خونه و داشتم یکی یکی می دیدمشون ضربان قلبم رو هزار بود ، سرخوشی تا حد مرگ (یاد واترز بخیر) ...

دان هنلی ، واترز ، سید برت ،‌رولینگ استوان ، کلاس شولز ، باخ اجرای رستوپویچ ، چندتا مستند خمار در حد دفتر یادداشت های خصوصی ، اومگا ، جین ، کرازبی ، جان لی هوکر ، جانی کش ، یانگ ، دیپ پاریل ، بروس اسپرینگ استین ، و و و خیلی های دیگه [خسته شدم] یه شب استثنایی بود ... [کوتاه بود ... اما خیلی خوب بود ... یاد کیمیایی (سلطان) ... حکم هم که دراومد ...] واقعا شب عالی ای بود .

(لذت داشت دوباره دیدن حکم ، اگرچه ....)

این روزا خیلی خستم کار و دانشگاه ... بخصوص کار خیلی سخت شد .

وقت کردم دوباره تو این مدت "آپارتمان" و " سانست بلوار " استاد "وایلدر" رو دیدم البته این که می گم به تناوب بر می گرده به یکی دوماه پیش .

وایلدر از این نظر برای من ستودنی که هیچوقت نیومد بگه آقا من چی کشیدم و چه ها برسر من و خانواده من اومد ... همونطور که می دونید اون بزرگ شده در دوران هیتلر هست ... صاف میاد و راه طنز رو انتخاب می کنه .

فیلم هایی که منتظرم بدستشون بیارم " من آنجا نیستم" و "کاراگاه"[نسخه ی جدیده، یادش بخیر نسخه ی قدیمی ... چه دورانی داشتم با یه فیلمی که نه صدای درست حسابی داشت نه تصویر هنوزم هم با اون فیلم سر می کنم ... جوزف ال منکیه ویچ ... مایکل کین ، لارنس اولیویر ... تو این  فیلم جدید هم میگن کین بازی کرده ] .

"من آنجا نیستم" هم به خاطر کسی تا عمر دارم بخشی ار ذهن من رو به خودش مشغول می کنه

 " B o B  D y l a n …"، خصوصا اینکه عزیز دلم "کیت بلانشت" نقش استاد رو بازی می کنه .

چیزای زیادی موند : کتاب پاچینو – نشستم باز قیصر رو دیدم- دیوید لینچ با اینلند امپایرش ؟! ولی انصافا مصاحبه ی رفقای رفیقامون تو مجله وزین شهروند امروز تو مایه های رسیدی مثه یه مرحم بود ، راستی فیلم کوتاه های استاد هم عجیبه؟-   نشست های امیر در باب برادران کوئن – بلکی(w.a.s.p) و Trail Of Tears رو حتما پیدا کنید گوش بدین ...-  تورم بیش از حد  در جامعه ! – شهروند امروز – نفس عمیق -  مجله فیلم _ های قدیمی – باب مارلی و هتل کالیفرنیا ( اجرای مارلی از هتل کالیفرنیا خداست ... البته اجرا های خدا تری موجود می باشد ... علاقمندان درخواست دهند ...) –  چند وقتی با جارموش زلف گره زدم- مرور Live Aid-8-Earth – دی وی دی که از راجر واترز من باب کار آخرش Ca Ira(خودمونی یعنی اوضاع روبراست) گیر آوردم – Syd Barret - Crosby Still Nash  - Screamin' Jay Hawkins …(هرکی می شناستش بیاد وسط ... عشق بازی ) – Pink Floyd-  تنهایی خودم - ...[انصافا با بیان اینا تازه فهمیدم چقد مونده حرف هام ...]

 

یه روز بد، می تونه تو یه لحظه خوب شه

اگه قسمت بشه اتفاقاتی که برام می افته و باهاش حال می کنم رو فیلمنامه می کنم و پست –ش – می کنم ! .

 

فیلم نوشت : از من(ایمان) -  بر اساس یک اتفاق واقعی !

 

شخصیت ها :

من(ایمان)

علی

مردی که هیچو قت شناخته نشد (صاحب فروشگاه)

_فصل اول

شب، خارجی

نمای افتتاحیه ی فیلم، تصویری ست از ماشین در حال حرکت در اتوبان که با یک زوم این، دوربین به داخل ماشین می رود وصدای موزیک [I'm Deranged] از دیوید بووی شنیده می شود . دو جوان من(ایمان) و علی در حال برگشتن از دانشگاه به خانه هستند .

 

من (ایمان ) : علی اگه حال داری بریم  -اک- (اکباتان) آهنگ بخریم.

علی : بریم... .

دوربین از پست ماشین زوم بک می کند، و رفته رفته ماشین دور تر و نهایتا ماشین در تاریکی محو می شود . فید به سیاه .

_فصل دوم

شب، خارجی

صدای بسته شدن درب ماشین ها می آید و نهایتا دزدگیر ماشین، نمایی درشت از برج های اکباتان را می بینیم که نهایتا پس از گرفتن چند نمای متوالی از برج ها تصویر تیلت می کند و آرام نما به پایین برج ها می آید و به دو جوان فیلم می رسد که آرام از ماشین به سمت مراکز تجاری می روند و پلان بدون کات دوربین با یک چرخش  جوان ها را از پشت می گیرد و نهایتا تصویر فید می شود .

_فصل سوم

شب، داخل پاساژ، همان موقع

نمایی از ویترین مغازه را می بینیم و همان نما زووم بک می کند و از دالان ورودی ایمان و علی را می بینیم که مشغول نوشتن (سفارش دادن) هستند .

_فصل چهارم

داخل مغاز، همان موقع

اینسرتی از نوشتن دست ایمان داخل یک سر رسید دیده می شود و اسامی :

K.Jarret

Zappa

Guns

Radio Head

بصورت دست نویس نوشته می شود. به نظر می رسد که انتهای کار است که صدای موسیقی پخش می شود .(موسیقی بی کلامی از Ashra Tempel)

نما به  یک مدیوم شات کات می خورد که ضمن پخش موسیقی ایمان توجهش را به سمت محل دستگاه پخش و سپس علی می کند.

ایمان : علی (کلاس شولزه ها ،Klaus Schulz  ) ... .

علی : نمی دونم و لی ریتم ردیفی داره .

ایمان به طرف دستگاه می رود و دوربین ایمان را تعقیب می کند و کمی باز تر میشود، مردی که هیچو قت شناخته نشد ،(صاحب فروشگاه )  کنار دستگاه ایستاده و قفسه ای را مرتب می کند .

ایمان : آقا این موسیقی از کلاس شولزه ؟

مردی که هیچو قت شناخته نشد ،(صاحب فروشگاه) : بله ؟ ... در حالی که با انگشت عینکش رو جابجا می کند و سرش را خم به پایین می آورد تا فارغ از عینکی که به چشم دارد ایمان را نگاه کند ...  

مردی که هیچو قت شناخته نشد ،(صاحب فروشگاه) : یه لحظه صبر کنید تا کاورش رو بهتون بدم .

مردی که هیچو قت شناخته نشد ،(صاحب فروشگاه) کاور کاست را از قاب بیرون می آورد وبه ایمان می دهد.

اینسرتی از کاور را می بینیم که رویش نوشته شده "کوهستان شمالی از اشرا تمپل"، دست های ایمان دیده می شود که داخل کاور را باز کرد و چشمش به کلمه "کلاس شولز" می خورد که استاد و همراه "تمپل " در آلبوم هایش بوده.

ایمان خیلی خوشحال از اینکه درست حدس زده و آثار شوق در صورتش پدیدار می شود .

ایمان به علی اشاره می کند و ... علی و ایمان در حال صحبت کردن هستند ، مردی که هیچوقت شناخته نشد ،(صاحب فروشگاه) نیز در حال مرتب کردن مغازه است و دوربین از دالان مغازه زوم بک می کند و به ویترین دیزالو می شود ( همانند صحنه آغازین این فصل ).

 نمای ویترین به صحنه ی مشکی فید می شود .

 

 

پایان

 

توضیح : کلاس شولز یکی از آلمانی های این – کارست- [در زمینه موسیقی] به قول خودم شاید بعد صد سال اون رو هم رده ی کلاسیک کارها بذارن . دورانی داشتم باهاش هنوز هم دارم مطمئنم خواهم داشت ...

اشرا تمپل هم همراه شولز به آهنگسازی مشغول ... ر.ک به نوشته کاست "کوهستان شمالی" از کمپانی پویا موزیک، انصافا عجب چیزیه ...

ریتم ها با فضا سازی های الکترونیکی ناب ،‌همیشه گوش دادن به آلبوم های شولز لحظات خوبی را برام تصویر کرده .

 

 

فیلم دیدم

سانست بلوار سال 1950 ساخته شد یه درام از پشت صحنه های قواعد و قانون های  هالیوود . فیلم می تونست جایزه های اسکار اون موقع رو درو کنه همونطور که می دونید در 11 رشته نامزد دریافت بود که فک کنم 3 تاشو گرفت . ماجرای فیلم که عالیه حوصله توضیح دادن شو ندارم . اما کنش هایی که بین شخصیت هاست ،  پرداخت فیلم نامه ، درست اونجایی که می خوام بگم چرا این جا چرا ... اینجوری شد و اینا ... جوابمو می گیرم و تر جیح می دم خفه شم دلیلش هم اینه که وایلدر استاد سینماست .

دوست داشتنی ترین فصل فیلم رفتن " می وست " به استدیوی است که "سیسیل ب دمیل" در حال ساختن فیلم است این فصل آشکار کننده زوال هنر پیشه های سینما و به خصوص هالیوودی هاست ...

 

و اما "آپارتمان" ... آپارتمان ... این آپارتمان دوست داشتنی ...

یه جمعه بود که دوباره آپارتمان رو دیدم بر می گرده به پرونده ای که رفیق شفیق مون امیر قادری داده بود بیرون ...

تیکه های خیلی باحال و نابی هست تو فیلم :

-         اونجایی که کریسمس هست و لمون دست شرلی و گرفته، دو نفر کنار دیوار با هم لب تو لبن بعد بر می گرده به لمون می گه به نظر می رسه اینا [سخت] عاشقن .

-         سر آخر هم همونطوری شد که همسایش (دکتر) گفت :

_بعضی وقت هام دو تا دو تا

_نه دکتر این یکی ، نه اون ...

"خدا ...  خدا.... میمیرم واسه این  تیکه.

شخصیت دکتر، همسایه ی لمون شاهکاره ....

فک کنم هیچکی جز بر و بچ خودمون  نفهمن راجع به آپارتمان چی نوشتم ...

 

پرانتز : حقش نبود " مهستی " تو قبرستونی بخوابه که استاد "جک لمون" تو اونجا خوابیده ...

 

SMS BARTAR e MAH

 

Chi mishod, mese oun tikkeye divane az ghafas parid ekip mishodim miraftim mahigiri …

Heh asan mahigiri chi has,

Heh,

 

Be ghole Pink Floyd:

It was only fantasy…

The wall was too high as you can see…

 

[Be tore khas rajebe hameye arezuhaye dast nayaftamun bud…]

 

ترانه هایی که اخیرا  زیاد گوش می دم

Wild Is The Wind – David Bowie

I Put A Spell On You! – ?

Death Is Not The End – Bob Dylan

One More Cup Of Coffee – Bob Dylan

Mount Marilyn – Tiamat

Cello Suite – Bach – Yo Yo Ma

[بازم هست اما تا همین جاش هم اگه غلط گیر نبود ...]…. … .. . .. … ….

 

در آخر

نه آرزویی دارم ، نه می ترسم ، من آزادم ...

 

 

 

 

Any color you like …*  عنوان  مطلب یکی از ترانه های پینک فلوید .