جایی در میان خوک ها... .

چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به چیزهای زیبا عشق بورزم .

جایی در میان خوک ها... .

چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به چیزهای زیبا عشق بورزم .

آه ... پینک فلوید

خیلی وقت بود که دلم می خواست درباره "پینک فلوید" چیز بنویسم و سعی کنم که بتونم به چند نفر دیگه هم بشناسمشون البته خیلی ها تو وبلاگ هاشون و وب سایتشون در باره پینک فلوید نوشتن و نوشته های من در مقابل اونا ناچیزه اما من برای خودم می نویسم حتی اگه کسی هم نخوندش حداقل اش اینه که خودم یه دور مرورشون کردم .

کلا به نظر من سبک راک و متال و آلترناتیو توی موسیقی حرف اول رو می زنه تو سبک راک خب الان خیلی ها فعالیت می کنند ولی تو اونا  هیچکس فک نمی کنم بتونه عرض اندام کنه . حالا اگه شد درباره  بعضی هاشون  مطلب می نویسم اجازه بدید فعلا با این مطلب ادای دین کنم به گروهی که بیشتر یا می تونم بگم سراسر لحظه های زندگی ام رو تحت تاثیر آهنگ و ترانه ی اونا بوده . 

دفعه اولی که اسم پینک فلوید رو دیدم و کلا با هاشون آشنا شدم بر می گرده به 5-6 سال پیش من اون موقع دوم - سوم راهنمایی بودم با بابام داشتیم کمدوشو مرتب می کردیم ، بابام داشت نوارای کاست شو مرتب می کرد که از لابه لای اونا یه نوار قدیمی در آورد که روش نوشته بود : "PINK FLOYD- THE WALL" بابام اونو گذاشت و ساعتی گوش کرد ورفت تو خاطراته گذشته هاش ... .

از اون روز به بعد من سعی کردم که جسته گریخته دنبال کارا و شعرای پینک فلوید برم می رفتم تو مغازه های مختلف می پرسیدم بهترین جایی که تا اون موقع هر از چندی با بابام می رفتیم و سی دی و کاست می گرفتیم فرووشگاه "رستیال" بود تو خیابابونه ولیعصر بالاتر از چهارراه طالقانی که الان شده فروشگاه کت شلوار فروشی من هی می رفتم اونجا کارای پینک فلوید و می خریدم و گوش می دادم .

اولین چیزی که اون موقع منو جذب اونا کرد صدا و آهنگ هاشون بود بعد که می رفتم اینترنت lyrics شعراشون می گرفتم و خلاصه این طوری شد که من عاشق اونا شدم البته به غیر از گروهEAGLES که شاید یه روزی هم درباره ی اونا نوشتم.

اگه این واقعیت را بپذیریم که "کویین" بزرگترین و پر افتخارترین گروه راک بود می توان با دید کلی به روند گروه به این مسئله رسید که گروه "پینک فلوید" نیز یکی از بزرگترین و پرطرفدارترین گروه های موسیقی راک است که توانسته شکاف بین نسل هارو طی کنه وبا هر نسلی کنار آید.

بهترین مرجعی که می شه برای آشنایی با اونا بهش رجوع کرد کتاب "دیوار" نوشته ی "نبوی" هست زیاد کامل نیست ولی کمک می کنه موضوع کتاب پیرامون "فیلم دیوار" "آلبوم دیوار" و مقداری توضیح در باره ی گروه پینک فلوید هست.

گروه اونا در سال 1967 شکل گرفت اعضای او نا عبارت بودند از: "سید بارت-1946،راجر واترز-1944و دیوید گیلمور-1945 "اونا با هم همکلاسی بودن و تو یه دبیرستان درس می خوندن .

"نیک میسون-1945و ریک رایت -1945" هم دانشجویان رشته معماری بوند و همراه راجر درس می خوندن.اسمای مختلفی برای گروه انتخاب کردن وسرانجام اسم گروه شد"پینک فلوید" .

علت ای نامگذاری هم علاقه زیاد سید بارت به "پینک اندرسن" و "فلوید کانسیل" بود . من زیاد اطلاعی از اینا ندارم فقط می دونم از ایالت جرجیای آمریکا بودن و احتمالا هم سبک کاریشون بنا به زمان اونا "Blues Music" بوده.

خیلی سریع پله های شهرت رو پشت سرهم بالا رفتن ؛ سال 1967 یک از کاراشون به نام "آرنولد لین" جزو بیست آهنگ پر مخاطب انگلیس بود .

این سرنوشت سر آهنگ "نواختن امیلی" هم اومد و این دفعه در مقام 6 چارت بهترین های موسیقی انگلیس قرار گرفت .

اون موقع همه گروه را با "سید بارت" می شناختن سبک موسیقی آن ها راک بود و تونستن هوادارای زیادی پیدا کنند. سید بارت هرروز معروف و معروف تر می شد اما شهرت زیاد و داستان همیشگی سقوط باز تکرار شد و این دفعه نمی توانست کسی را بهتر از بارت پیدا کند اعتیاد او به ماری جوانا هر روز بیش تر می شد او دیگر نمی توانست در غالب یک رهبر در گروه ظاهر شود افسوس که در سال 1968 گروه تصمیم گرفت که بارت را کنار گذارد و عضو جدیدی را بپذیرد و این عضو جدید کسی نبود جز"دیوید گیلمور".

از این دوره به بعد بود که گروه شکل تازه ای به خود گرفت و تا حدودی برنامه های گروه تغییر کرد راجر در انتخاب اشعار و ساختن آهنگ ها نقش کلیدی را ایفا می کرد برخی ها معتقند راجر درک و نگاه عمیقی به موسیقی و انتخاب اشعار داشت و همین عامل موفقیت آن شد .

عده ای "موج نو" موسیقی راک در انگلستان را مدیون راجر واترز دانسته و به این نکته معتقدند که نقش راجر در این دوره انکار ناشدنی است.

در سال 1969 -1970-1971و سال1973 به تناسب آلبوم هایی در خور تحسین منتشر کردند:

1969- Umma Gumma

1970-Atom Heart mother

1971-Meddle

1973-Dark side of the moon

براساس آمارها آلبوم آخر پرفروش ترین آلبوم موسیقی در تاریخ موسیقی راک لقب گرفت . فکر می کنم که در همین آلبوم بود که سبک خودشون را در ارائه آهنگ ها بصورت ادامه دار انجام دادند بطوریکه انتهای هر آهنگ شروع آهنگ بعدی است و در حقیقت نمی توان پایان آهنگ ها را پیدا کرد ، من خودم وقتی آهنگ هارو گوش می کنم احساس می کنم وارد دنیای جدیدی شدم و باید تا اخرین قسمت بهشون گوش بدم .

آلبومی که در سال 1975 منتشر کردند به نام "Whish you were here" با استقبال نسبتا خوبی روبرو شد و یه جورایی یاد آور "سید بارت " بود.

به اعتقاد من آلبوم "حیوانات" در سال 1977 یکی از فراموش شده ترین آلبوم های پینک فلوید است و من هیچ جا مقاله ای از آن نخواندم آلبومی که خود من شدیدا به آن علاقه دارم .

آلبومی که واترز آن را با نگاه به کتاب "جورج اورول" با نام " قلعه حیوانات" جمع آوری کرد. جایی خوندم که این آلبوم پاسخی به طرفداران موسیقی "پانک" بوده . چیزی که من در رابطه با ترانه های سبک پانک می دونم اینه که اونا کلید حل مشکلات اجتماعی و پاسخ به اونها رو در چیزی جز دعوت همه به سرکشی و طغیان نمی دانند. خوانده معروف این سبک هم "روتن" بوده .

شاید واترز سعی داشته چهره حیوانی آدم ها و اخلاقیات تاریک اونا را با این آلبوم بیان کنه . یه چیز دیگه هم که دلم می خواد در باره این آلبوم بدم اینه که این آلبوم به معنای واقعی محصول مشترک دوهمفکری بین گیلمور و واترز بوده .

می تونم اینو بگم که بهترین یا یکی از بهترین اجراهای" گیتار بیس" توسط گیلمور هست .

علت این مسئله که نمی توان بطور عادی با این آلبوم ارتباط برقرار کرد که تم اصلی این آلبوم کلا متفاوته : آهنگهای طولانی و آهنگهای کوتاه من خودم وقتی داشتم برای اولین بار گوش میدادم دچار سرگشتگی شده بودم.

بگذریم بحث در مورد تک تک آلبوم ها باشه برای بعد شاید اگه خواستید به آن هم بپردازم .

اوج محبوبیت و اوج گروه پینک فلوید در سال 1977 با انتشار آلبوم"The Wall" بود من خودم این آلبوم رو شبیه یه جور انقلاب می دونم . خوشبحال کسایی که تو اون موقع بودن و به وقتش تونستن این آلبوم رو بشنون وقتی من تو سال2000 مبهوت این آلبوم شدم خودتون حال کسایی رو که اون موقع بودن رو درک کنید.

با انتشار همین آلبوم هم بود که زمزمه های جدایی و تفرقه در گروه ایجاد شد .افسوس که دوران اوج رو به پایان بود.

در سال 1983 آلبوم "THE FINALCUT" به همت راجر جمع آوری شد و منتشر شد .

سرانجام در سال 1984 رایت و میسون از گروه کنار رفتند وگروه تقریبا نابود شد تا سال 1986 که واترز بطور رسمی خروج خود را از گروه اعلام کرد و به اعتقاد من گروه دیگر گروه سابق نبود و نشد. واترز با گروه در گیر مسایل قضایی و حقوقی شد.

در فاصله سال ها ی 1986و1987 گیلمور سعی کرد گروه را جمع و جور کنه و به آن سر و شکل بده در سال های 1987 دو آلبوم "لغزش عقل" و " صدای ظریف رعد" به همت گیلمور منتشر شد.

واترز در انزوا بود و فقط در کنسرت دیوار در برلین حضور داشت وبه جز اون دیگه فعالیتی نداشت .

3 نفری که مانده بودند در سال 1994 آلبوم "Division Bell" را منتشر کردند آلبوم فوق "خوب" نبود یعنی اون چیزی که همه از اونا انتظارداشتن .

این بود سرگذشت گروه "پینگ فلوید" 35 سال پر از فراز و نشیب برای پینک فلوید .

نظر شخصی من اینه که پینک فلوید فقط تا سال 1983 پینک فلوید بود به همین دلیل هم به سراغ آلبوم های بعدی اونا نرفتم و فقط به صورت جسته و گریخته اونا رو شنیدم چون دیگه نمی شه به اونا گفت گروه پینک فلوید .

آره ... یادم می آد... یه چیزایی در مورد کنسرت لایو 8 شنیدم یه چیزایی در مورد پیوستن راجر به گروه شنیدم اما برای من دیگه خیلی کم اهمیت داره شاید دیگه برام اونقدر مهم نباشه برای پیدا کردن کنسرتشون کل تهران رو بگردم و یا برای پیدا کردن آلبومی که روش نوشته باشه PINK FLOYD کل مغازه های تهران رو بگردم و خسته از پیدا نکردنش برگردم خونه من هنوز هم بعد از دیدن "فیلم دیوار" یه جوری میشم یا در هنگام گوش دادن به آهنگ "Hey You" همون احساس اولین بار گوش کردن مو دارم یا بعد از گوش دادن به آلبوم حیوانات از انسان بودن خودم بدم می آد.

35 سال رو تو چند خط آوردم و من همیشه به این فکر می کنم که کسایی که به موسیقی یه ذره بیشتر از یه چیز سرگرم کننده نگاه می کنند "پینک فلوید" واژه ی دیگریه حداقل برای من این طوری بوده .

 


شاعری بدون وزن عروضی

                                                                                       

حرف ابتدایی رو تو این وبلاگ با یه شعر از "شاملو" شروع می کنم که چندی پیش هم سالگردش بود کسی که خیلی ها معتقدند او فصل جدید یا سبک جدیدی رو در شعر نو فارسی ابداع کرد  . "سیاوش" فرزند او نیز چند روز پیش در جراید اعلام کرد آرامگاه پدر در "امام زاده طاهر کرج" برای بار چهارم تخریب شده ئاین کار 5 سالی است در فروردین ماه انجام می شود .

نمی دونم همین بس نبود که اونو در نهایت غربت به خاطر ... در کرج به خاک سپردند و حسرت ما این است که براحتی به مزار او برویم ، حالا هم که دست از آرامگاه او برنمی دارند .

 

"کیارستمی" در جایی از شاملو این طور یاد می کنه : "شاملو در شعر به چنان اعتباری رسید که صحبت یا انتقاد کسی نه به اون اضافه می کنه و نه چیزی از اون کم می کنه . پس به جای هر گونه اظهار نظر در رابطه با شاملوی شاعر به قطه شعری از او اکتفا می کنم ."

منم از این شعرشاملو خیلی خوشم میاد شاملو این شعر رو هنگام دریافت جایزه ی ادبی فروغ روی سن خوند .

متن سخنرانی هم در زیر شعر گذاشتم .

 

هرگز از مرگ نهراسیده ام

اگرچه دستانش از ابتدال شکننده تر بود

هراس من

باری

همه از مردن در سرزمینی است

که مزد گورکن

از آزادی آدمی

افزوون تر باشد.

جستن

یافتن

و آن گاه

            به اختیار

                        برگزیدن

و از خویشتن خویش

باروئی پی افکندن

اگر مرگ را از این همه ارزش افزون تر باشد

حاشا  حاشا

که هرگز ار مرگ

هراسیده باشم!

 

اگر این جایزه برای خاطر آن به من داده شده است که با من تعارف کرده باشند، مسئله مسئله دیگری است. من هم تعارفات و احترامات خود را متقابلا" به هیئت داوران جایزه فروغ فرخزاد که مرا شایسته دریافت آن شناخته اند تقدیم می کنم و تمام.

اما اگر انگیزه ی این لطف، حرف ها و سخن هایی بوده است که در شعر و نوشته من مطرح می شود، پس اهدای این جایزه به من به مثابه تایید نقطه نظر های من است و جای آن است که به عنوان تشکر از داوران و بانی این جایزه در این فرصت به نقطه نظر های خود نگاهی بکنم. چرا که اهداء این جایزه در سال گذشته به زنده یاد آل احمد و امسال به من، این اجازه ی ضمنی را می دهد که نقطه نظر های مشترک آل احمد بزرگوار و من بی مقدار به مثابه خط مشی این جایزه و هیدت داوران آن مورد عنایت قرار گیرد. در این دنیای واویلایی که از هر سوی کره خاک فریاد و فغان و ناله درد به آسمان بلند است، اما در برابر آثار هنری هر چه بی هدف تر و بی معنی تر باشد قیمت های افسانه ای تری پرداخت می شود، در زمانی که می بینیم میلیون ها تومان صرف آن می شود که آثار منحط و توهین آمیزی همچون تئاتر بی ریشه و فاقد اصالت  محتوای فلان شارلاتان غربی به عنوان یک نمونه ی هنر اصیل به مردم ارائه شود، اهدای صمیمانه جایزه ای به یک شاعر ناچیز تنها به دلیل آن که برای هنر به رسالتی انسانی معتقد است، امری است که در برابر آن سر تعظیم فرود می آورم و دریافت چنین جایزه ای را اسباب افتخار و سربلندی خود می شناسم.

                                 


سلام من اومدم ...

 

سلام می کنم به کسایی که این زحمت به خودشون دادن و اومدن به وبلاگم .

زیاد عادت ندارم که مقدمه بنویسم فقط چند خطی کوتاه می نویسم .

خب از این جا شروع می کنم که بالاخره بعد از 2,3 ماه تونستم وبلاگم رو به راه کنم ، دلیل این تاخیر هم این بود که توی دی و بهمن در گیر جشنواره رفتن و اسفند هم ثبت نام دانشگاه بودم .

من تو این وبلاگ مطالبم متمرکز فقط درباره ی سینما ، موسیقی و تئاتر ونسبت به موقعیت های مختلف در باره ی چیزای دیگه هم مطلب می نویسم .

از خدای مهربون هم که همیشه بهم لطف داشته می خوام که کمک کنه وامیدوارم که شما هم خوشتون بیاد.

جمله تکراری آخر این که نظراتتون یادتون نره چون فقط اوناست که به من میگه وبلاگم خوبه یا نه پس منتظر حرفاتون هستم .