جایی در میان خوک ها... .

چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به چیزهای زیبا عشق بورزم .

جایی در میان خوک ها... .

چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به چیزهای زیبا عشق بورزم .

سید بارت مرد ... .

 

"من موشی را می شناسم که خانه ای ندارد، علتش را نمی دانم، اسم او را جرالد گذاشته ام / هر چند تقریبا پیر شده است، اما موش خوبی است."

سید بارت چهارشنبه ۲۱ تیر ماه در گذشت .

هیچی نمی تونم بگم هیچی .

مثه همه ی آدم خوبا ، تو انزوا و تنهایی مرد ! .

باشه بعدا یه مقاله ازش می نویسم اما نمی تونم باور کنم که سید مرده .

 . ... Shine on You Crazy Diamond

 

نظرات 3 + ارسال نظر
یاسمین جمعه 30 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 22:40 http://rue.blogsky.com

سلام ایمان جان
از اینکه به من سر زدی ممنونم
از کامنت و شعر هم ممنوننننننننن خیلی زیبا بود
موفق باشی

چه قدر سخت تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید
و به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داد زل بزنی و
به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی‌ ، حس کنی هنوزم دوسش داری...

محمود سه‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:39

محمود سه‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:42

سلام
عجب جمله عجیبی بود ....
من موشی را........
خیلی پر معنی بود باور کن راست میگم ها.البته به شرطی که به صورت طنز بهش نگاه نکنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد