جایی در میان خوک ها... .

چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به چیزهای زیبا عشق بورزم .

جایی در میان خوک ها... .

چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به چیزهای زیبا عشق بورزم .

استینگ

استینگ - کسی که شبیه هیچکس نیست ...

همونطور که دیده بودین یه پست گذاشته بودم که می خواستم در مورد فیلم CRASH"" یه چیزایی بنویسم اما حالشو نداشتم داشتم تو کامپیوترم دنبال آهنگای قدیمی می گشتم که یهو آهنگ Never Coming Home استینگ رو دیدم آهنگ خیلی قشنگی مال آلبوم سال 2003 هستش . صدای استینگ خیلی زیباست ، طرز بیان کلمات و ریتم آهنگاش کار اون رو از بقیه متمایز می کنه و همین باعث می شه در اکثر مراسم معروف مانند "اسکار" و " گرمی" حضور داشته باشه تابحال در ویترین افتخاراتش دو جایزه گرمی داشته باشه و خلاص اینکه هیچکی مثه اون نیست .

"گردن ماتیوسامنراسمیت" توی یه خانواده ی معمولی در شهر "wallsend" انگلستان بدنیا آمد . شهری کوچک با آدمایی معمولی در شمال شرقی انگلستان . پدر وی "ارنیه" به کار پخش شیر در خیابان ها مشغول بود ، گردن را بر ترک دوچرخه ی خود سوار می کرد و به سمت خانه هایی مختلفی در شهر کوچک "وال سند" می رفت . شاید موضوعات اجتماعی شعرهای استینگ از پس این خیابان گردیها همراه پدرش شکل گرفته .

گردن بزرگترین فرزند خانواده بود و اولین درس های موسیقی را از مادرش که به طور غیر حرفه ای پیانو می نواخت یاد گرفت .

گردن علاقه ی زیادی به ورزش داشت و در دوران نوجوانی مغرور و با اعتماد به نفس بود و به راحتی مرز بندیهای اطرافش را نمی پذیرفت . بعد از گذراندن تحصیلات متوسطه در دانشگاه "وارویک" به تحصیل پرداخت ولی بعد از مدتی دانشگاه را ترک کرد و به صورت انفرادی به تمرین گیتار باس پرداخت . در سال 1970 به عنوان معلم ادبیات در مدرسه ای مشغول به کار شد و همرمان با کار به همنوازی گیتار و نوازندگی در کلوپ های شبانه با گروه هایی مثل : "فونیکس" و "جازمن" پرداخت .

سبک کاری گردن در آن سال ها "جاز" بود واین بهترین فرصت برای وی در خصوص درک بهتر موسیقی بود او کم کم در فاصله ی این سال ها به لندن رفت در آن هنگام ازدواج کرده بود و پسری به نام "جو" داشت .

گردن در آن سال ها به همراه "استوارد کپلند" گروه دونفره ای را به نام "پلیس" تشکیل دادند و پس از مدتی یکی از برجسته ترین گیتاریست های آن موقع "اندی سامرز" به آنها پیوست .

گروه روند موفقیت رابه سرعت طی می کرد ، گردن نوازنده ی گیتار باس باس در سبک "جز" و با صدای منحصربفردش از متن هایی ساده و درعین حال پر محتوا ترانه هایی بیادماندنی می ساخت .

استوارد نوازنده ی درام بود و حال و هوای عجیبی به ترانه ها می بخشید همانطور اندی که از دونفر دیگر سرآمدتر بود ملودی های گیتار را بسیار زیبا می نواخت .

موفق ترین محصول همکاری این سال های گروه پلیس ترانه ی "رکسانا" نام داشت که در رابطه با زنان خیابانی و با مضمون اجتماعی ساخته شد که آغازی بسیار عالی برای این سه نفر بود . خواندن ترانه ای در مورد دختری روسپی با بیان مشکلات وی واینکه هنوز راه بازگشتی هست و آن یک عشق پاک است همگی باعث ماندگاری این ترانه شد .

سال ها بعد در 1985 گردن ترانه ی "Money For Nothing" را با همکاری یکی از نوزندگان گروه "Dire Straites" اجرا کرد . گردن در انگلستان شکست خورده بود اما جبران این شکست با مهجرت به آمریکا برابر شد واین باعث شد در انگلستان نیز مطرح شود . گروه پلیس در فاصله ی سال های 1978-1985 چهار آلبوم موفق به بازار عرضه کرد .

اما به دلیل اختلاف های جزئی میان افراد گروه و تک محوری شدن گروه به سمت گردن بعث جدایی اعضای گروه شد . پس از انحلال گروه هریک از اعضا جداگانه به فعالیت پرداختند اما تا سال های سال کنسرت های زیادی را اجرا کردند و آلبوم هایی را از گزیده ی کارهای خود به بازار عرضه کردند .

گردن که از گذشته به "استینگ"(نیش زنبور)، شهرت داشت همین نام را به عنوان نام هنری خود برگزید ، اولین آلبوم خود را به نام "رویای لاکپشت های بیچاره" در سال 1985 به بازار عرضه کرد ، استینگ در این آلبوم از کمک نوازندگان حرفه ای بهره جست .

در سال1987 استینگ آلبوم "هیچ چیز مانند خورشید نیست" را به بازار عرضه کرد از ترانه های ماندگار این سال ها می توان به یکی از شاهکارهای استینگ به نان "Fragile" اشاره کرد این ترانه به یاد کشته شدگان شورش های آمریکای جنوبی سروده شده بود .

در سال 1990 اسینگ از اندی سامرز برای نوازندگی گیتار دعوت کرد در سال 1991 آلبوم "Soul Cage" را منتشر کرد ، در سال 1993 آلبوم "TEN SUMMONER'S TALES" را منتشر کرد که یکی از شاهکارهای استینگ یعنی ترانه ی "Shape Of My Heart" در آن قرار دارد ، این ترانه در تیتراژ انتهایی فیلم "لئون حرفه ای" به کارگردانی "لوک بسون" استفاده شد و شاید اقبال عمومی این ترانه به همراه صحنه هایی از فیلم لئن در کلیپ های تبلیغاتی لئون باعث ماندگار شدن فیلم لئون حرفه ای گشت .

صدای گیتار کلاسیک در این ترانه غوغاست و صدای سازدهنی در این ترانه استثنائی است .

از سال 1993 تا 1996 استینگ آلبومی منتشر نکرد اما کنسرت هایی تحت عنوان گروه پلیس برگزار کردند ، استینگ در سال 1995 موسیقی متن فیلم " ترک لاس وگاس " را ساخت در سال 1996 آلبوم "Mercury Falling" را منتشر کرد .

در سال 1999 آلبوم "Brand New Day" را به بازار عرضه کرد که شاهکار دیگر استینگ یعنی "Desert Rose" در آن قرار دارد ، این قطعه دارای پرکاشن های عربی بود تم کار تم شرقی بود متن فلسفی ترانه بسیار عالی است ، در رویای بارانم ... در رویای آتشم ... آن زمان که عشق از چنگ می گریزد ... ، در سال 2003 استینگ سرانجام آلبوم "Sacred Love" را منتشر کرد که تا به الان آخرین کار وی است ، ترانه ی استثنائی "Send Your Love" که ویدئو کلیپی هم برای آن ساخته شد بسیار ماندگار است .

استینگ ... .

تنها چیزی که می تونم در انتها از او بذارم ترانه ی "Never Coming Home" است من این آهنگ رو از استینگ خیلی دوست دارم به اعتقاد من جزو بهترین آهنگهای استینگ هستش لینک دانلود آهنگ رو گذاشتم ، حجمش کمه حتما دانلودش کنید ، ترجمه و متن آهنگ رو هم گذاشتم .

http://www.4shared.com/file/2962779/8de37a0b/never_coming_home_-_sting.html

تنها چیزی که میشه گفت : استینگ کسی که مثل هیچکس نیست .

 

Never coming home - Lyrics By Sting

Well it’s five in the morning and the light’s already broken
And the rainy streets are empty for nobody else has woken
Yet you turn towards the window as he sleeps beneath the covers
And you wonder what he’s dreaming in his slumbers

There’s a clock upon the table and it’s burning up the hour
And you feel your life is shrinking like the petals of a flower
As you creep towards the closet you’re so careful not to wake him
And you choose the cotton dress you bought last summer

There’s a time of indecision between the bedroom and the door
But the part of you that knows that you can’t take it any more
There’s the promise of the future in the creaking of the floor
And you’re torn if you should leave him with a number

And in your imagination you’re a thousand miles away
Because too many of his promises got broken on the way
So you write it in a letter all the things you couldn’t say
And you tell him that you’re never coming home

She starts running for the railway station praying that her calculation’s right
And there’s a train just waiting there to get her to the city before night
A place to sleep a place to stay will get her through another day
She’ll take a job she’ll find a friend she’ll make a life that’s better

The passengers ignore her just a girl with an umbrella
And there’s nothing they can do for her, there’s nothing they can tell her
There’s nothing they could ever say would change the way she feels today
She’d live the life she’d always dreamed if he had only let her

Now in her imagination she’s a million miles away
When too many of his promises got broken on the way
So she wrote it in a letter all the things she couldn’t say
And she told him she was never coming home
She told him she was never coming home

I wake up in an empty bed a road drill hammers in my head
I call her name there’s no reply it’s not like her to let me lie
It’s time for work it’s time to go but something’s different I don’t know
I need a cup of coffee I’ll feel better

I stumble to the bathroom door, her make up bag is on the floor
It really is a mess this place it takes some time to shave my face
I’m not really thinking straight she never lets me sleep this late
I’m almost done and then I see the letter

In his imagination she’s a universe away
Too many of his promises got broken on the way
So she wrote it in a letter all things she couldn’t say
And she told him she was never coming home,
She told him she was never coming home,
She told him she was never coming home

I’m gonna live my life
And she told him she was never coming home
I’m gonna live my life in my own way

هیچوقت به خانه برنگشت

خب، الان ساعت 5 صبحه و روشنایی شکسته ای در میونه

یه خیابونه بارونی خالی از هیچکس ، هیچکسی که بیدار شده باشه

هنوز گردشی به طرف پنجره ای که پایین تر از جایی که اون خوابیده و خودشو پوشونده نکردی

تو تعجب کردی که چه چیزی رو اون در رویای خوابی که هست می بینه

یه ساعتی هست بالای میز هست که داره سروصدا می کنه و ساعت نشون می ده

تو احساس می کنی که زندگیت کوچیک و جمع شده-س ، مثله گلبرگای یه گل

بطوریکه پاورچین پاورچین به طرف حال می ری و مواظبی که اونو بیدار نکنی

یه لباس نخی رو که تابستون سال پیش خریدی و انتخاب می کنی که بپوشیش

الان لحظه ی تردیده ، بین اینکه تو اتاق خواب بمونی یا سمت در بری ...

اما قسمتی از از تو می دونه که ...

همه ی قول و قرارهایی که برای آینده بودن در شکوه و شکایتند تو کف اتاق

و تو فراموش می کنی اگه باید یاد می گرفتی از اون شماره ای رو

و تو در خیالاتت هزاران هزار مایل دو می شوی ...

برای اینکه بسیاری از قول هایی که اون داده بود توی همین راه ها شکسته شده بود

پس می نویسی اینارو تویه یه نامه ، همه ی اون چیزایی رو که نمی تونستی بگی

وبهش می گی که تو هیچوقت دیگه به خونه بر نمی گردی ...

اون راه افتاد به طرف ایستگاه راه آهن

دعا می کرد محاسباتش درست از آب دربیاد

وقطار فقط در اونجا ایستاده بود ، شاید فقط به خاطر اینکه اون رو ببره

به شهری دیگه قبل از اینکه شب بشه

یه جایی برای خواب ...

یه جایی برای موندن ...

شاید جایی که اونو از میون روزمرگی دور کنه

اون یه شغل جدید پیدا می کنه ...

اون یه دوست دیگه پیدا می کنه ...

عابرای اطرافش اونو نادیده می گیرن ، شاید به خاطر اینکه اون یه دختریه که فقط یه چتر تو دستاش داشت

اونا نمی تونستن کاری براش انجام بدن

نمی تونستن چیزی بهش بگن ...

نمی تونستن چیزی به اون بگن که شاید بتونه راهی و که امروز اون توش قدم گذاشته رو عوض کنه

اون زندگی رو ترک کرد ،

اون همش تو رویای این بود که مردش بهش اجازه بده که ...

حالا اون تو خیالش ملیونها مایل دور شده بود

وقتی که بسیاری از قولایی که بهش داده شده بود تو همین راهها شکسته شده بود

پس اون اینو تئ نامه ای نوشت ، همه ی اون چیزایی رو که نمی توست بگه ...

و نوشت که به اون بگه که دیگه هیچ وقت به خونه برنمی گرده ...

من توی رختخوابم تنها بیدار شدم ... ای مثه این بود که انگار یکی با چکش به سرم بزنه

من اونو صدا زدم ... اما پاسخی نیومد ...

این حالت مثه اون نبود ... اجازه بده من دروغ بگم

الان وقت کار بود ... الان زمان بدست آوردن بود ...

اما یه چیزایی فرق می کردن ... نمی دونم که چیا بودن ...

من یه فنجون قهوه می خواستم که حالم بهتر بشه

من سر خوردم به طرف دستشویی ، کیف اون بود که کف اتاق افتاده بود ...

من مطمئن بودم که ظرف غذام اینجاست ...

من مطمئن بودم که اون نمی ذاشت من به این دیری به خوابم ...

من تقریبا تموم کرده بودم ... این زمانی بود که من نامه ای رو دیدم ...

در این تخیلات ، جهان اون پر بود از قول ها و وعده هایی که شکسته شده بود تو این راه ها

بنابراین اون تو نامش نوشت همه اون چیزایی رو که نمیتونست بگه ...

و اون بمن گفت که دیگه هیچوقت بخونه بر نمی گرده ...

اون بهش گفت که دیگه بخونه بر نمی گرده ...

اون بهش گفت که دیگه بخونه بر نمی گرده ...

اون بهش گفت که دیگه بخونه بر نمی گرده ...

من رفتم تا زندگی رو ترک کنم ... به روش خودم ... .

سید بارت مرد ... .

 

"من موشی را می شناسم که خانه ای ندارد، علتش را نمی دانم، اسم او را جرالد گذاشته ام / هر چند تقریبا پیر شده است، اما موش خوبی است."

سید بارت چهارشنبه ۲۱ تیر ماه در گذشت .

هیچی نمی تونم بگم هیچی .

مثه همه ی آدم خوبا ، تو انزوا و تنهایی مرد ! .

باشه بعدا یه مقاله ازش می نویسم اما نمی تونم باور کنم که سید مرده .

 . ... Shine on You Crazy Diamond

 

 ... اینا برای تو هستش :

 

 

آه ... پینک فلوید

خیلی وقت بود که دلم می خواست درباره "پینک فلوید" چیز بنویسم و سعی کنم که بتونم به چند نفر دیگه هم بشناسمشون البته خیلی ها تو وبلاگ هاشون و وب سایتشون در باره پینک فلوید نوشتن و نوشته های من در مقابل اونا ناچیزه اما من برای خودم می نویسم حتی اگه کسی هم نخوندش حداقل اش اینه که خودم یه دور مرورشون کردم .

کلا به نظر من سبک راک و متال و آلترناتیو توی موسیقی حرف اول رو می زنه تو سبک راک خب الان خیلی ها فعالیت می کنند ولی تو اونا  هیچکس فک نمی کنم بتونه عرض اندام کنه . حالا اگه شد درباره  بعضی هاشون  مطلب می نویسم اجازه بدید فعلا با این مطلب ادای دین کنم به گروهی که بیشتر یا می تونم بگم سراسر لحظه های زندگی ام رو تحت تاثیر آهنگ و ترانه ی اونا بوده . 

دفعه اولی که اسم پینک فلوید رو دیدم و کلا با هاشون آشنا شدم بر می گرده به 5-6 سال پیش من اون موقع دوم - سوم راهنمایی بودم با بابام داشتیم کمدوشو مرتب می کردیم ، بابام داشت نوارای کاست شو مرتب می کرد که از لابه لای اونا یه نوار قدیمی در آورد که روش نوشته بود : "PINK FLOYD- THE WALL" بابام اونو گذاشت و ساعتی گوش کرد ورفت تو خاطراته گذشته هاش ... .

از اون روز به بعد من سعی کردم که جسته گریخته دنبال کارا و شعرای پینک فلوید برم می رفتم تو مغازه های مختلف می پرسیدم بهترین جایی که تا اون موقع هر از چندی با بابام می رفتیم و سی دی و کاست می گرفتیم فرووشگاه "رستیال" بود تو خیابابونه ولیعصر بالاتر از چهارراه طالقانی که الان شده فروشگاه کت شلوار فروشی من هی می رفتم اونجا کارای پینک فلوید و می خریدم و گوش می دادم .

اولین چیزی که اون موقع منو جذب اونا کرد صدا و آهنگ هاشون بود بعد که می رفتم اینترنت lyrics شعراشون می گرفتم و خلاصه این طوری شد که من عاشق اونا شدم البته به غیر از گروهEAGLES که شاید یه روزی هم درباره ی اونا نوشتم.

اگه این واقعیت را بپذیریم که "کویین" بزرگترین و پر افتخارترین گروه راک بود می توان با دید کلی به روند گروه به این مسئله رسید که گروه "پینک فلوید" نیز یکی از بزرگترین و پرطرفدارترین گروه های موسیقی راک است که توانسته شکاف بین نسل هارو طی کنه وبا هر نسلی کنار آید.

بهترین مرجعی که می شه برای آشنایی با اونا بهش رجوع کرد کتاب "دیوار" نوشته ی "نبوی" هست زیاد کامل نیست ولی کمک می کنه موضوع کتاب پیرامون "فیلم دیوار" "آلبوم دیوار" و مقداری توضیح در باره ی گروه پینک فلوید هست.

گروه اونا در سال 1967 شکل گرفت اعضای او نا عبارت بودند از: "سید بارت-1946،راجر واترز-1944و دیوید گیلمور-1945 "اونا با هم همکلاسی بودن و تو یه دبیرستان درس می خوندن .

"نیک میسون-1945و ریک رایت -1945" هم دانشجویان رشته معماری بوند و همراه راجر درس می خوندن.اسمای مختلفی برای گروه انتخاب کردن وسرانجام اسم گروه شد"پینک فلوید" .

علت ای نامگذاری هم علاقه زیاد سید بارت به "پینک اندرسن" و "فلوید کانسیل" بود . من زیاد اطلاعی از اینا ندارم فقط می دونم از ایالت جرجیای آمریکا بودن و احتمالا هم سبک کاریشون بنا به زمان اونا "Blues Music" بوده.

خیلی سریع پله های شهرت رو پشت سرهم بالا رفتن ؛ سال 1967 یک از کاراشون به نام "آرنولد لین" جزو بیست آهنگ پر مخاطب انگلیس بود .

این سرنوشت سر آهنگ "نواختن امیلی" هم اومد و این دفعه در مقام 6 چارت بهترین های موسیقی انگلیس قرار گرفت .

اون موقع همه گروه را با "سید بارت" می شناختن سبک موسیقی آن ها راک بود و تونستن هوادارای زیادی پیدا کنند. سید بارت هرروز معروف و معروف تر می شد اما شهرت زیاد و داستان همیشگی سقوط باز تکرار شد و این دفعه نمی توانست کسی را بهتر از بارت پیدا کند اعتیاد او به ماری جوانا هر روز بیش تر می شد او دیگر نمی توانست در غالب یک رهبر در گروه ظاهر شود افسوس که در سال 1968 گروه تصمیم گرفت که بارت را کنار گذارد و عضو جدیدی را بپذیرد و این عضو جدید کسی نبود جز"دیوید گیلمور".

از این دوره به بعد بود که گروه شکل تازه ای به خود گرفت و تا حدودی برنامه های گروه تغییر کرد راجر در انتخاب اشعار و ساختن آهنگ ها نقش کلیدی را ایفا می کرد برخی ها معتقند راجر درک و نگاه عمیقی به موسیقی و انتخاب اشعار داشت و همین عامل موفقیت آن شد .

عده ای "موج نو" موسیقی راک در انگلستان را مدیون راجر واترز دانسته و به این نکته معتقدند که نقش راجر در این دوره انکار ناشدنی است.

در سال 1969 -1970-1971و سال1973 به تناسب آلبوم هایی در خور تحسین منتشر کردند:

1969- Umma Gumma

1970-Atom Heart mother

1971-Meddle

1973-Dark side of the moon

براساس آمارها آلبوم آخر پرفروش ترین آلبوم موسیقی در تاریخ موسیقی راک لقب گرفت . فکر می کنم که در همین آلبوم بود که سبک خودشون را در ارائه آهنگ ها بصورت ادامه دار انجام دادند بطوریکه انتهای هر آهنگ شروع آهنگ بعدی است و در حقیقت نمی توان پایان آهنگ ها را پیدا کرد ، من خودم وقتی آهنگ هارو گوش می کنم احساس می کنم وارد دنیای جدیدی شدم و باید تا اخرین قسمت بهشون گوش بدم .

آلبومی که در سال 1975 منتشر کردند به نام "Whish you were here" با استقبال نسبتا خوبی روبرو شد و یه جورایی یاد آور "سید بارت " بود.

به اعتقاد من آلبوم "حیوانات" در سال 1977 یکی از فراموش شده ترین آلبوم های پینک فلوید است و من هیچ جا مقاله ای از آن نخواندم آلبومی که خود من شدیدا به آن علاقه دارم .

آلبومی که واترز آن را با نگاه به کتاب "جورج اورول" با نام " قلعه حیوانات" جمع آوری کرد. جایی خوندم که این آلبوم پاسخی به طرفداران موسیقی "پانک" بوده . چیزی که من در رابطه با ترانه های سبک پانک می دونم اینه که اونا کلید حل مشکلات اجتماعی و پاسخ به اونها رو در چیزی جز دعوت همه به سرکشی و طغیان نمی دانند. خوانده معروف این سبک هم "روتن" بوده .

شاید واترز سعی داشته چهره حیوانی آدم ها و اخلاقیات تاریک اونا را با این آلبوم بیان کنه . یه چیز دیگه هم که دلم می خواد در باره این آلبوم بدم اینه که این آلبوم به معنای واقعی محصول مشترک دوهمفکری بین گیلمور و واترز بوده .

می تونم اینو بگم که بهترین یا یکی از بهترین اجراهای" گیتار بیس" توسط گیلمور هست .

علت این مسئله که نمی توان بطور عادی با این آلبوم ارتباط برقرار کرد که تم اصلی این آلبوم کلا متفاوته : آهنگهای طولانی و آهنگهای کوتاه من خودم وقتی داشتم برای اولین بار گوش میدادم دچار سرگشتگی شده بودم.

بگذریم بحث در مورد تک تک آلبوم ها باشه برای بعد شاید اگه خواستید به آن هم بپردازم .

اوج محبوبیت و اوج گروه پینک فلوید در سال 1977 با انتشار آلبوم"The Wall" بود من خودم این آلبوم رو شبیه یه جور انقلاب می دونم . خوشبحال کسایی که تو اون موقع بودن و به وقتش تونستن این آلبوم رو بشنون وقتی من تو سال2000 مبهوت این آلبوم شدم خودتون حال کسایی رو که اون موقع بودن رو درک کنید.

با انتشار همین آلبوم هم بود که زمزمه های جدایی و تفرقه در گروه ایجاد شد .افسوس که دوران اوج رو به پایان بود.

در سال 1983 آلبوم "THE FINALCUT" به همت راجر جمع آوری شد و منتشر شد .

سرانجام در سال 1984 رایت و میسون از گروه کنار رفتند وگروه تقریبا نابود شد تا سال 1986 که واترز بطور رسمی خروج خود را از گروه اعلام کرد و به اعتقاد من گروه دیگر گروه سابق نبود و نشد. واترز با گروه در گیر مسایل قضایی و حقوقی شد.

در فاصله سال ها ی 1986و1987 گیلمور سعی کرد گروه را جمع و جور کنه و به آن سر و شکل بده در سال های 1987 دو آلبوم "لغزش عقل" و " صدای ظریف رعد" به همت گیلمور منتشر شد.

واترز در انزوا بود و فقط در کنسرت دیوار در برلین حضور داشت وبه جز اون دیگه فعالیتی نداشت .

3 نفری که مانده بودند در سال 1994 آلبوم "Division Bell" را منتشر کردند آلبوم فوق "خوب" نبود یعنی اون چیزی که همه از اونا انتظارداشتن .

این بود سرگذشت گروه "پینگ فلوید" 35 سال پر از فراز و نشیب برای پینک فلوید .

نظر شخصی من اینه که پینک فلوید فقط تا سال 1983 پینک فلوید بود به همین دلیل هم به سراغ آلبوم های بعدی اونا نرفتم و فقط به صورت جسته و گریخته اونا رو شنیدم چون دیگه نمی شه به اونا گفت گروه پینک فلوید .

آره ... یادم می آد... یه چیزایی در مورد کنسرت لایو 8 شنیدم یه چیزایی در مورد پیوستن راجر به گروه شنیدم اما برای من دیگه خیلی کم اهمیت داره شاید دیگه برام اونقدر مهم نباشه برای پیدا کردن کنسرتشون کل تهران رو بگردم و یا برای پیدا کردن آلبومی که روش نوشته باشه PINK FLOYD کل مغازه های تهران رو بگردم و خسته از پیدا نکردنش برگردم خونه من هنوز هم بعد از دیدن "فیلم دیوار" یه جوری میشم یا در هنگام گوش دادن به آهنگ "Hey You" همون احساس اولین بار گوش کردن مو دارم یا بعد از گوش دادن به آلبوم حیوانات از انسان بودن خودم بدم می آد.

35 سال رو تو چند خط آوردم و من همیشه به این فکر می کنم که کسایی که به موسیقی یه ذره بیشتر از یه چیز سرگرم کننده نگاه می کنند "پینک فلوید" واژه ی دیگریه حداقل برای من این طوری بوده .